در هر یک از منازل این کوهستان زاویهای است که مدرسه مینامند و مسافر که به آنجا میرسد غذای او و علوفه مرکبش را حاضر میکنند و احتیاجی به درخواست خود مسافر نیست؛ بلکه خادم مدرسه معمولا به مسافر هر مدرسه سر میزند و دو گرده نان با گوشت و حلوا به او میدهند و این جمله از محل اوقاف اتابک تأمین میشود.
(سفرنامه ابن بطوطه جلد دوم ص ۳۰۶ پیرامون کوهستانهای لرستان)
انسان شناسی یاری گری یا بهتر بگویم مرتضی فرهادی اقلیت زمانه ماست زمانهای که فردیناند تونیس میگوید: انسانها به رغم تمام عوامل متحد کننده اساسا جدا از یکدیگر هستند. مردمی که به معنای واقعی کلام تاجر و اهل کسب و کارند؛ با یکدیگر در میدانهای بی شمار، مانند دوندگانی که رشته تخصصی آنها دویدنهای کوتاه و سریع است، مسابقه میگذارند در اینجا هر کس برای خودش زندگی میکند.
زمانهای که وقتی جمعه ظهر آسانسور با معطلی آمد و پر از وسیله بود، برای اولین بار مردی را دیدم که یک سال همسایه طبقه پایینی ما بود و داشت از ساختمان میرفت.
زمانهای که چارلز کولی صادقانه میگوید؛ سنت فردگرایانه در امریکا و انگلستان چندان نیرومند است که ما کمتر به خود اجازه میدهیم که آرزوی یک جامعه آرمانی را مستقیما در سر بپرورانیم ... جامعه آرمانی باید یک کل ارگانیک باشد. تنها چنین برداشتی از جامعه میتواند مطبوع طبع ما قرار گیرد. زمانهای که ما به پشتوانه نظریات هرم جمعیت مالتوس و تنازع بقای داروین تبدیل شده ایم به «گرگ انسان» هابز، اما مرتضی فرهادی گیوه هایش را ورکشیده است تا از میان وارههای کوچک و بزرگ ایران، ما را مهمان شیر گرم و پنیر چربش کند تا خون هم دلی و هم یاری میان رگهای سرد انسان مدرن جاری شود.
زمانهای که آتش جنگ بعدی را با شعلههای جنگ قبلی آغاز میکنند و اندیشمندانش یکی دم از قفس آهنین میزند و دیگری حقیقتی جز قدرت نمیشناسد و سومی تاریخ را جز نزاع طبقاتی نمیداند فرهادیها به گوشه و کنار دنیا از مکزیک گرفته تا نپال و افغانستان و قائنات خراسان ـ میروند تا مهربانی و یاریگری انسان را به ثبت برسانند و به او یادآوری کنند. او از جمله عوامل جدایی ساز بشر را افکار نهیلیستی و آنارشیستی میداند و تذکر میدهد که هر چند تا خراب نشود آباد نخواهد شد و بدون وجود شک باور بی معناست، اما شک برای شک و ویرانی برای ویرانی بیماری است. او زیرکانه اینگونه شک و نفی و ویران سازی را چیزی جز خلع سلاح کشورها و ملتهای زیر سلطه و در راستای بقای سلطه گر نمیبیند.
همکاری و تعاون در فضای آکادمیک آن قدر مهجور و غریب است که فرهادی مینویسد: در بزرگترین فرهنگ علوم اجتماعی که در ایران نوشته شده از ۳۸ حوزه جامعه شناسی نام برده شده است، اما از جامعه شناسی تعاون خبری نیست. در دایره المعارف علوم اجتماعی ۱۸ جلدی تنها شش صفحه به مسئله همکاری اختصاص داده شده است و کتاب شناسی آن تنها به ۱۴ کتاب اشاره دارد.
با این حال ارزش کتاب یاری گری منحصر در موضوع کمیاب و شواهد دست اولش نیست. انسان شناسی یاریگری برای تمام دغدغهمندان علوم اجتماعی کلاس درس است که چگونه میتوان نظریات دیگران را خواند، اما کورکورانه تسری نداد و به امتیازات و افتراقات محلی آگاه بود و مگر کار علوم اجتماعی غیر از این است؟ که چگونه اسیر و شیفته کلیشهها نشد و بتوان واقعیت را در پس این کلیشهها دید کلیشههایی مانند آبراهامیان نظر قابل تأملی را در کتاب ایران بین دو انقلاب مطرح میکند وی به نقل از دکتر رضازادة شفق در روزنامه کیهان ۱۳۴۴ مینویسد دو ایرانی هرگز نمیتوانند با هم همکاری کنند حتی اگر این همکاری برای گرفتن پول از شخص سومی باشد.
آیا وقتی مردم جامعهای اینگونه باشند میتوان از آنها ... رفتار و کنش عقلانی انتظار ... داشت از این رو ایرانی از همکاری و مشارکت گروهی و با هم زیستی انسانی لذت نمیبرده و با کنشهای متقابل اجتماعی، انس و الفتی نداشته است، زیرا ایمان به دوستی و محبت پایدار و آگاهی از آداب معاشرت انسانی کمتر در ایرانیان وجود داشته است گرچه در بسیاری از نقاط کشورما افراد شهری و یا روستایی در گذشته با هم همکاری اجتماعی و اقتصادی داشته اند و احتیاج مشترک خود را با کمک هم رفع میکرده اند وسایل زراعت گاوآهن گاو، بذر را با هم میخریده و در کشت و کار هم شرکت میداشته اند، به یکدیگر قرض میداده اند، برای معالجه بیماران خود به یاری هم برمی خاسته اند از میهمانان و رهگذران در محلهای خاصی که برای این کار به وجود آورده پذیرایی میکرده اند و اکنون نیز در جای جای این مرز و بوم اینگونه اعمال دسته جمعی به چشم میخورد، اما هیچکدام از این اقدامات آن چنان دامنه دار و اصیل نمیبوده است که کارهای انفرادی دیگران را تحت الشعاع قرار دهد و اثر بزرگی در زندگانی اجتماعی مردم پدید آورد.
جایی که مانند متن فوق کار از تراژدی به کمدی رسیده است و نگارنده علی رغم برشمردن موارد متعدد هم کاری باز هم نمیتواند از بند کلیشه تک رو بودن ایرانیان رها شود با گزارههای کلی و فاقد معنای دامنه دار و اصیل نبودن اعلام وفاداری به جراین غالب میکند، فرهادی راهش را به سمت سنگلاخها کج میکند تا خبر بیاورد که کشاورزان ایرانی در بسیاری از نقاط ایران اولین مشت بذر را به نیت پرندگان و مشت بعدی را به نیت چرندگان و مشت سوم را به نیت باشندگان و آخرین مشت را به نیت زن و فرزندی بر خاک میافشانند گاهی نیز مانند روستایی جدا شده از شهرستان الیگودرز و پیوسته به کمره ـ مشتی برای دزدان لاعلاج گندم دزد ده همسایه بر خاک میافشانند.
مفهوم سازی، مزیت بزرگ فرهادی
از دیگر مزیتهای کار فرهادی مفهوم سازی اوست او الگوهای دیگری را برنداشته است که صرفا به تطبیقش بپردازد خودش سالها در میدان بوده است و با غنای نظری حاصل از مطالعات توانسته است انواع همکاری را طبقه بندی کند و مگر کدام قدم سختتر از قدم نخستین است؟ او میگوید: منابع موجود نشان میدهد که از میان اصطلاحات محلی گوناگون دو نوع همکاری در زمینه نیروی کار در این کشورها وجود دارد که ما در طبقه بندی خود در محدود سه دهه قبل، آنها را با نام هم یاری و دگریاری هم ترازانه بازشناخته و نامگذاری کرده ایم. گونه شناسی ما حاصل کار میدانی و مشاهده طولانی مؤلف از روستاهای ایران بوده و طبیعتا در آن زمان نگارنده اطلاعی از این مطالعات نداشته است.
فرهادی کتاب را در ده فصل و یک پیوست به سامان رسانده است. بررسی یاری گری در جانوران، تاریخ یاری گری آدمی، مفهوم پردازی یاری گری، نظریات همکاری، دلایل کم توجهی به هم کاری در علوم اجتماعی، بررسی هم کاری / تک روی ایرانیان و هم کاری در سطح جهان از جمله فصول کتاب است.
نویسنده: مهدی وفایی، دانشجوی دکتری دانش اجتماعی مسلمین
منبع: مجله راه